خودبیمارانگاری چیست؟
جملاتی غمانگیز و منفی که شاید از زبان بسیاری از افراد شنیده باشید، اما نکتهای که در این بین موردتوجه قرار میگیرد این است که هیچ پزشکی قدرت تشخیص بیماری مهلک آنها را ندارد! شاید باید اینطور بگوییم که؛ این افراد به هیچ عنوان از لحاظ جسمانی بیمار نیستند و صرفاً از یک بیماری روحی به نام خودبیمارانگاری رنج میبرند که نه تنها برای خودشان عذابآور است بلکه این عذاب را به سایرین نیز منتقل میکنند.
مبتلایان به اختلال اضطراب بیماری یا همان خودبیمارانگاری پیوسته نگران هستند که مبادا به بیماری هولناکی مبتلا باشند یا در آینده به بیماری هولناکی مبتلا شوند. شاید اصلاً هیچ علایمی از بیماری در کار نباشد؛ اما فرد حالات طبیعی بدن یا علایمی جزئی را نشانهٔ بیماریهای هولناک میپندارد و حتی اگر آزمایشهای پزشکی هم مشکل خاصی نشان ندهند، باز خیالش راحت نمیشود.
علائم خودبیمارانگاری
خودبیمارانگاری عارضهای بلندمدت با شدت نوسانی است. شدت این عارضه معمولاً با افزایش سن یا بر اثر استرس زیاد میشود. مشاورهٔ روانشناسی و گاهی مصرف دارو در بهبود این اختلال موثرند. خودبیمارانگارها از بابت سلامتیشان به شدت مضطربند و با بروز هرگونه علائم جزئی، مثلاً کمی خستگی و پرش عضلات، پیش خودشان فکر میکنند که این علائم حتماً از بیماری هولناکی خبر میدهند.
علائم جسمیِ حس شده شاید به قدری جزئی باشند که هیچ تداخلی در زندگی روزمرهٔ فرد ایجاد نکنند؛ اما همین اضطراب بیماری برای سلب آرامش خودبیمارانگار کافی است. خود بیمار انگارها همیشه دچار یک نوع وسواس فکری و ترس از یک بیماری هستند. این بیماران اشتغال فکری و نگرانی پیوستهای درباره حالت سلامت یا وضعیت اعضای بدن خود دارند و معمولاً نیز در مورد عملکرد بدن خویش، دچار شک و تردید شده و شکایتهای متعددی را از دردهای جسمانی خود ابراز میکنند.
مبتلایان به این بیماری هر کارکرد بدنیای را که عموم مردم بدیهی میدانند و توجهی به آن نمیکنند به صورت نشانهای از یک بیماری خطیر و درمانناپذیر در نظر میگیرند. آنها ممکن است فعالیتهای طبیعی بدن مانند تندی و کندی ضربان قلب، اجابت مزاج، سردرد عادی، عرق کردن، خستگی و حتی مسائل جزئی و غیرطبیعی دیگری، چون بی خوابی، بی اشتهایی یا پراشتهایی تب، آبریزش بینی، گلودرد، جوش و دملهای کوچک یا دیگر تظاهرات معمولی جلدی و امثال آنها را اغراقآمیز درک کرده، به عنوان علائم یا نشانهای جدی از شرایط بد بیماری خود تصور کنند.
اگرچه گاهی نیز ممکن است بر اعمال مبهم و پیچیدهای متمرکز شوند که معنایی جز بیماری خاص برای آنها ندارد؛ مثلاً بدن خسته و کوفته یا یک دلدرد ساده از نظر آنها به عنوان نشانهای برای شروع یک بیماری خطرناک و وحشتناک تعبیر میشود. این تصور خودبیمارانگارانه، زمانی بیماری تلقی میشود که حداقل شش ماه از آغاز آن بگذرد و با وجود تأیید و اطمینان کامل از سلامت بدن توسط پزشک، فرد همچنان بر بیمار بودن خود اصرار داشته و ترس از آن را به صورت مراجعه مکرر به کلینیکها و درمانگاههای مختلف جبران کند. بیماری هیپوکندریازیس به یک نسبت زنان و مردان را مبتلا میکند و احتمال بروز آن در هر سنی حتی در بچهها وجود دارد اگرچه شیوع بیشتر آن اوایل بزرگ سالی است.
خودبیمارانگاری
درمان خودبیمارانگاری
از آنجا که افراد مبتلا به هیپوکندریا ممکن است مبتلا به افسردگی، اضطراب یا روانپریشی هم باشند، این مشکلات او هم باید مورد ارزیابی و درمان قرار گیرند. علائم هیپوکندریا ممکن است با داروهای ضدافسردگی برطرف شوند. متخصصینی که متوجه شباهتهای این اختلال با اختلال وسواس فکری-عملی شدهاند، دریافتهاند که درمانهای اختلال وسواس فکری-عملی مثل داروهای مهارکنندهٔ انتخابی بازجذب سروتونین (SSRI ها) مانند فلوکستین یا ونلافاکسین میتواند برای این افراد مفید باشد.
شواهدی وجود دارد که بعضی درمانها میتواند به بیماران مبتلا به هیپوکندریا کمک کند: شناخت درمانی، رفتاردرمانی، درمان رفتارشناختی و کنترل استرس. درمانگرها به بیماران کمک میکنند که کمتر روی علائم خود تمرکز کنند و در عوض در مورد اینکه چطور استرس، اضطراب و افسردگیشان ناراحتی روانیشان را بیشتر میکند، حرف بزنند. درمانگرها توضیح میدهند که اعمالی که بیماران برای از بین بردن اضطرابشان انجام میدهند معمولاً همهچیز را بدتر میکند (حس کردن داشتن توده، تحقیق کردن در مورد بیماری). آنها همچنین به بیماران تکنیکهای پرت کردن حواس و ریلکسیشن را آموزش میدهند.
عکسالعمل مناسب پزشکان در برابر خودبیمارانگاری
اطمینان بخشی پزشک اگر به درستی انجام گیرد میتواند به این بیماران کمک کند. هیپوکندریا بهقدری شایع است که اکثر پزشکان عمومی با این اختلال آشنایی دارند و میدانند چطور باید با بیماران آن برخورد کنند. شکایتهای این بیماران از مشکلات خود هیچوقت تمام نخواهد شد، به همین دلیل ویزیتهای مداوم پزشک که طی آن بیمار از مشکلات خود صحبت کند و شکایتهای او توسط پزشکی جدی گرفته شود، میتواند به کاهش اضطراب این بیماران کمک کند. اگر پزشک از دیدن بیمار سر باز بزند، اضطراب بیمار شدیدتر خواهد شد.
خودبیمارانگاری
اکثر افراد مبتلا به این اختلال تمایلی به مراجعه به متخصصین روان پزشکی ندارند، به همین دلیل بهتر است این خدمات در کنار خدمات پزشکی برای آنها در نظر گرفته شود. پزشکان و درمانگرها میبایست علائم جسمی بیمار را جدی تلقی کنند، زیرا این علائم در بیمار واقعی هستند. ولی جدی انگاشتن این علائم به معنی انجام آزمایشها و معاینات غیرضروری نیست. پزشکان با داشتن برخوردی جدی و محترمانه نسبت به شکایتهای بیمار از مشکلات خود، خودداری از انجام آزمایشهای افراطی و توصیه نکردن روشهای درمانی که میتوانند برای بیمار خطرناک باشند، میتوانند به مبتلایان هیپوکندریا کمک کنند.
سخن آخر
خودبیمارانگاری ممکن است فردِ مبتلا را حسابی آشفته کند و گاهی اطمینان دادن اطرافیان در مورد بیمار نبودنش (از لحاظ جسمی) نهتنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه در مواردی بدتر هم میکند. معمولاً خانوادهٔ فردِ مبتلا هم تحت استرس قرار میگیرند. پس اگر کسی از عزیزانتان مشکل خودبیمارانگاری دارد، تشویقش کنید که با مراجعه به پزشک و یادگیری راهکارهای مقابله با این مشکل به وضعیت عادی برگردد.