روانشناسی چاقی
علل روانشناختی چاقی
نقش چاقی در بیماریهای مختلفی که در محور توجه نظام سلامت در جهان است باعث شده است سازمان جهانی بهداشت، چاقی را یکی از ده عامل خطر مهم بیماریهایی بداند که موجب مرگ و میر میشوند. مسئولان نظام سلامت در ایران با اهمیت اضافه وزن و چاقی مواجه شده و این موضوع به دغدغه آنها نیز تبدیل شده است. میدانیم که عوامل مختلفی در پدیدآیی اضافه وزن نقش داشته و چاقی آثار مختلفی را برجا میگذارد. در این میان، شواهد گستردهای نقش عوامل روانشناختی را مطرح میسازد.
چاقی در سال ۱۹۵۰ به عنوان یکی از اختلالات خوردن در نظر گرفته میشد. تا اینکه شیوع آن در جمعیت عمومی افزایش پیدا کرد و عوامل و سبب شناسی آن مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت و در نهایت به عنوان یک اختلال روانی جداگانه در نظر گرفته شد. بسیاری از بیماران چاق اظهار میکنند که وقتی از لحاظ هیجانی ناراحت هستند بیش از حد میخورند ولی بسیاری افراد غیر چاق نیز چنین تجاربی داشتهاند و نمیتوان با اطمینان گفت که این پیشامدهای کوتاه مدت مختص چاقی است. گزارشاتی که عوامل هیجانی و چاقی را در درازمدت به هم پیوند میدهد به نظر اختصاصیتر میآید. برخی افراد چاق وقتی عاشق میشوند به میزان زیادی وزن از دست میدهند؛ و وقتی معشوقشان را از دست میدهند دوباره افزایش وزن پیدا میکنند. به نظر می رسد الگوهای عادتی خوردن بسیاری از افراد چاق مشابه الگوهای چاقی تجربی باشد و بخصوص در این زمینه مختل شدن سیری، معضل مهمی است. به نظر میرسد افراد چاق در محیط خود نسبت به نشانههای غذا و خوشمزگی آن حساسیت غیر ارادی دارند و در صورت دسترسی به غذا قادر به توقف خوردن نیستند. برخی از آنها قادر نیستند بین گرسنگی و انواع ملالتهای دیگر افتراق قائل شوند.
سبب شناسی چاقی
بری (۱۹۹۸ به نقل از وادن، براونل، فاستر ۲۰۰۲) سبب شناسی چاقی را چنین خلاصه میکند: ژنها تفنگ را پر میکنند و محیط ماشه را میچکاند. از عوامل غیرژنتیکی میتوان به عوامل اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی اشاره کرد. این افراد ممکن است از لحاظ هیجانی دچار اختلال باشند و به علت دسترسی به مکانیسم پرخوری در محیط، یادگرفته باشند که از پرخوری به عنوان وسیلهای برای مدارا با مشکلات روان شناختی استفاده کنند. گفته میشود طبقه اجتماعی و عوامل فرهنگی در چاقی دخالت دارند. در کشورهای توسعه یافته زنان طبقات پایین اجتماع چاقتر از زنان طبقات بالای اجتماع هستند. (اوسر، ۱۹۹۷). اما در زمینهی علل روانشناختی چاقی مباحث گستردهای مطرح شده است. با جمعبندی پیشینه یافتههای نظریهها و یافتههای پژوهشی میتوان گفت برخی از علل روانشناختی چاقی عبارتند از:
۱. جایگزین نمودن لذت پرخوری در مقابل مشکلات غیرقابل تحمل زندگی.
۲. پرخوری به عنوان یک علامت ناشی از بیماریهای عمدهای از قبیل افسردگی.
۳. پرخوری به عنوان یک نوع اعتیاد به غذا.
۴. پاسخدهی به نشانههای غذا:
افراد چاق بیشتر از افراد عادی تحت تأثیر نشانههایی از قبیل منظره، بوی خوش و طعم غذا هستند. حتی گوش دادن به توصیف غذایی که دهان را به آب میاندازد، در شرایط مساوی افراد چاق را بیش از افرادی که وزن طبیعی دارند به خوردن وامیدارد.
۵. برانگیختگی هیجانی:
ظاهراً هرگونه برانگیختگی هیجانی مصرف غذا را در بعضی از افراد چاق افزایش میدهد.
۶. استرس:
استرس خوردن را تحت تأثیر قرار میدهد. اثر استرس روی افراد مختلف متفاوت است. حدود نیمی از افراد تحت استرس پرخوری میکنند و در نیمی دیگر خوردن کاهش مییابد. در حالی که به نظر میرسد مردان در شرایط استرس کمتر میخورند ولی زنان بیشتر به خوردن روی میآورند. (استراب ، ۱۹۹۲، به نقل از تیلور، ۲۰۰۳)
۷. شخصیت مستعد به چاقی:
تحقیقات اخیر وجود یک شخصیت مستعد به چاقی را مطرح کردهاند، که مشخصه آن وابستگی و آمادگی به داشتن عواطف منفی از قبیل اضطراب و افسردگی است.
چاقی و اختلالات هیجانی
یکی از نظریات رایج این است که چاقی ناشی از مشکلات هیجانی حل نشده است. گفته میشود افراد چاق در دوره کودکی از محبت محروم بودهاند و در حال حاضر غذا برای آنها نمادی از «عشق مادری» است؛ یا گفته میشود که پرخوری جانشینی است برای مایههای خشنودی دیگری که در زندگی فرد جایشان خالی است. اگرچه چنین تبیینی ممکن است در بعضی از موارد مناسب باشد، اما معلوم شده است که افراد چاق بیشتر از دیگران در زندگی دستخوش اختلال روانی نبودهاند. افراد چاق ناخشنودند اما پریشانی آنها به جای آن که علت چاقی باشد بیشتر نتیجه آن است (اتکینسون، اتکینسون و هیلگارد، ۱۳۷۲). ادبیات پژوهشی قدیمتر رابطهی بین افسردگی و چاقی را ناکافی میدانند ولی شواهد پژوهشی اخیر رابطه پایدارتری را گزارش کردهاند. برای مثال در یک مطالعه که از طریق مصاحبه سازمان یافته در مورد بیش از ۴۰۰۰۰ نفر از افراد بزرگسال انجام شد؛ چاقی با ۳۷ درصد افزایش خطر افسردگی اساسی در زنان و با ۳۷ درصد کاهش خط افسردگی در مردان همراه بود. رابطه مشابهی بین چاقی، جنسیت و اقدام به خودکشی دیده شده است. زنان چاق در معرض افزایش خطر هستند و در مردان چاق میزان خطر کاهش مییابد. مدارک موجود همچنان نشان میدهد که در مقایسه با نمونههای جامعه، اضطراب و افسردگی در افراد چاقی که در جستجوی کمکهای بالینی هستند، بیشتر دیده میشود. زنان چاق، نسبت به مردان چاق، بیشتر در معرض اضطراب و افسردگی هستند. زنان چاقی که دارای زمینههای اقتصادی- اجتماعی بالاتری هستند، نسبت به زنانی که دارای زمینه اقتصادی اجتماعی پایینتر هستند، بیشتر در معرض خطر هستند. در یک پژوهش نیز افسردگی پیشبینی کننده شروع چاقی در یک سال بعد بوده است. افزون بر سن عوامل واسطهای دیگری نیز وجود دارند که با افسردگی و چاقی مرتبط هستند. برخی از این عوامل عبارتند از: شدت وضعیت چاقی، جنسیت، وضعیت اقتصادی اجتماعی، میزان مذمت و بدنامی چاقی (به ویژه در فرهنگ غرب) و تمایل شدید افراد چاق به خوردن در پاسخ به هیجانات منفی. اما خطر سلامتی روانشناختی، در زمانی که چاقی با بیماریهای مزمن دیگر همراه باشد، زمینه را برای مشکلاتی که در همه انواع معلولیتها متداول است مهیا میسازد. اگر شرایط اجتماعی همراه با مذمت و بدنامی باشد، پیامدهای آن به ویژه روی عزت نفس نیز تاثیر میگذارد. اگرچه شواهد درباره ارتباط اختلالات روانی با چاقی متناقض است، اما بعضی از مطالعات نشان دادهاند در افراد چاق شیوع اختلالات روانی مانند افسردگی، اختلالات اضطرابی و اختلال پرخوری درمقایسه با جمعیت عمومی به طور معنی داری بالاتر است.